بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
شاینا کوچولوشاینا کوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

مامان آینده در انتظار شاینا عشق مامانی

مادر در روزهای بارونی هم مادره

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم... برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟ خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد ... اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت: باران احمق! ... این است معنی مادر .......... ...
19 مهر 1393

بارون بارون و همش بارون

چه سخت است تشییع عشق بر شانه های فراموشی؛ و سپردنِ دل به قبرستانِ جدایی؛ وقتی می دانی پنج شنبه ای نیست؛ تا رهگذری بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند …     دلم امروز خیلی گرفته دوست های عزیزم همیشه وقتی بارون میزنه دلم داغون میشه از این هوای غم گرفته متنفرم........................................آخه من کلا از پاییز که انقدر غم انگیزه متنفرم وای خدایا کی آفتاب در میاد........این بارون آدم یاد روزهای دلتنگی میندازه ...
19 مهر 1393

توی این روزهای بارونی برای یکی از دوستام دعا کنید خواهشا

صدای بادوبارونه صدای شرشر اروم ناودونه یکی داره توتنهایی یه شعرتازه میخونه خودش غمگین دلش تنهاست غمش اندازه ی دنیاست… دلم غمگین وبی حاله مثه ماهی توی یک تنگ بی ابه دلم گنجشک پر بستس تکوتنها از این بی همدمی خستس…   تقدیم به یکی از دوست های عزیزم که توی این روزها خیلی داره عذاب میکشه خواهش میکنم براش دعا کنید
19 مهر 1393

از دست دادن ها

ﺍﺯ شیخی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، چه به ﺪست ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻫﻴــﭻ ...! ﺍما، ﺑﻌﻀﯽ چیزﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ؛ ﺧﺸﻢ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ ... ┘◄ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑـه ﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎﻟماﻥ ﺧﻮﺏ می ﺸﻮﺩ؛ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍدن ها ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ و راحت مان می کند ...   نویسنده : ؟؟ منبع : وبلاگ مرجان سرخ   ...
19 مهر 1393

یکم بخندیم

 (طنز) هزینه عمل دماغ اینقدر سنگین شده پدر مادرا میخوان بچه‌دار بشن میگن : دختر پسرش مهم نیست فقط دماغش سالم باشه  مورد داشتیم دخدره ماشینش خراب شده، رفته تعمیرگاه مرده بهش گفته شمع های ماشینتون باید عوض بشه... دخدره گفته : قنادی این دوروبر کجاس...؟؟؟ :| طرف از روضه برمیگشت ، میگن چطور بود ؟ میگه : مداح جوری داد میزد انگار ما مقصر بودیم ! :| پسر: عزیــــــــــــزم!! دختر: جووونـــــم!!! پسر: گــــــــــلِ من!!! دختر: جانــــم؟؟ پسر: عشــــــقم!!! دختر: جان؟؟؟ پسر: زندگـــی من!!! دختر: بله؟؟؟ پسر: نفسِ من!!! دختر: زهـــرمار! بازم اسمم یادت رفته؟؟؟! ))))))))))))))))))))))))...
17 مهر 1393

معنی تفاهم ویه داستان

تفاهم یعنی: * * * * ت :توان تحمل تفاوت ها * * * ف :فهمیدن همدیگه * * * ا :ازادی در بیان عقیده * * * ه :همه جوره قبول داشتن طرف مقابل * * * م :محبت دو طرفه * * حالا ببین با طرف مقابلت تفاهم داری یا نه؟..     مي گويند در زمانهاي دور پسري بود كه به اعتقاد پدرش هرگز نمي توانست با دستانش كار با ارزشي انجام دهد. * * اين پسر هر روز به كليسا.ي در نزديكي محل زندگي خود مي رفت و ساعتها به تكه سنگ مرمر بزرگي كه در حياط كليسا قرار داشت خيره مي شد و هيچ نمي گفت. * * * روزي شاهزاده اي از كنار كليسا عبور كرد و پسرك را ديد كه به اين تكه سنگ خيره شده است و هيچ نمي گويد. از اطرافيان در مورد پسر پرسيد. به او گفتند كه او چهار ماه است هر ...
17 مهر 1393

روز جهانی کودک مبارک

باید خودم را ببرم خانه ! باید ببرم صورتش را بشویم… ببرم دراز بکشد… دلداریش بدهم ، که فکر نکند… بگویم نگران نباش ، میگذرد… باید خودم را ببرم بخوابد… “من” خسته است …                                                                 کاش میشد همیشه کودک بود زندگی شادی و ع...
17 مهر 1393