خواب بد دیدم
نی نی نیومده ی خوشگلم.....
امروز صبح یه خواب خیلی بد دیدم در رابطه با همه ی اعضای خانواده بود تقریبا همه شون توی خواب دیدم مامانی نازم بابا جون خوشگلم همسری داداش عزیزم و مخصوصا خواهر زاده ی خوشگلم (چشم بد از همه شون دور باشه)
باکلی استرس از خواب پریدم ساعت 8 و پنجاه دقیقه صبح بود اولین کاری که کردم به همسری عزیزم زنگیدم همینطور که باهاش صحبت میکردم اشک توی چشمهام جمع میشد کمی باهام صحبت کرد و دلداریم داد و ازم خواست که دوباره بخوابم ولی مگه خواب به چشمهام میومد
دیشب هم قبل سحر و هم بعد سحر نتونستم بودم خوب بخوابم ولی هر کاری کردم خوابم نبرد دوست داشتم به بابا مهربونم زنگ میزدم و حال شو میپرسیدم ولی میدونستم اگه الان بهش زنگ بزنم نگران میشه واسه همین فقط یه آیه الکرسی براش خوندم و از راه دور براش فوت کردم
همینطور که توی خونه نشسته بودم توی دلم آشوبی به پا بود ناگهان یه چیزی یادم افتاد از جام بلند شدم و رفتم شیر آب باز کردم و خوابم براش تعریف کردم و ازش خواستم که بدی های خوابمو با خودش ببره آخه مامانم بهم گفته بود که آب مهریه حضرت زهرا (س) و بدی توش راه نداره هر وقت خواب بد دیدی براش تعریف کن به خوبی برات تعبیر میشه بعد اینکار یه کم دلم آروم گرفت
خدای عزیزم مواظب عزیزانم باش ....