بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
شاینا کوچولوشاینا کوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

مامان آینده در انتظار شاینا عشق مامانی

مریضی مامانی

1393/5/1 12:55
نویسنده : زهرا
209 بازدید
اشتراک گذاری

فرزند عزیزم از دیشب تا حالا مامانی مریضه شکمش خیلی درد میکنه چند روز بود هر وقت سحر میخوردم بعدش اینطوری میشدم اما از دیشب تا حالا دیگه به سحر نکشید و از ساعت 2بعد از نیمه شب این اتفاق شروع شد و مامانی با عرض پوزش تموم وقتش توی توالت میگذرونه و اتفاق هایی که نباید بیفته میفته میدونی که منظورم چیه مامانی ولی  خیلی درد دارم و یه ذره که سر پا می ایستم سرم گیج میره

نمیدونم به خاطر چیه شاید به خاطر روزه گرفتن ضعیف شدم حتی امروز آنقدر حالم بد بود ساعت 10/30 روزه مو شکستم آخه دیگه طاقت نداشتم یه لیوان نبات داغ خوردم شاید یک کم حالم بهتر بشه یه قرص نالیدیکسیک اسید هم خوردم الان که دارم برات می نویسم حالم یه مقدار بهتر شده

مامانی خونه خیلی بهم ریخته است نیاز به جارو برقی دارهولی من اصلا حس ندارم از اینکه بلند بشم و جارو بکشم آخه هنوز یه غذا درست و حسابی هم نخوردم با کدوم انرژی خونه رو تمیز کنمراستی از سحریی که خوردم ظرف هم مونده وای خدایا کی میخواد این همه کارو انجام بده

آخه پدریی هم امروز دیر میاد اصلا وقت نداره که به من کمک کنه

تازه امشب خونه ی دایی جون رضا واسه افطار دعوتیم با این حالم اصلا حوصله ندارم که برم اونجا ولی مجبورم که برم

دعا کن که مامانی زودتر خوب بشه


 

پسندها (7)

نظرات (11)

✿نسیـــم✿
1 مرداد 93 13:30
آخی چی شده؟؟ ایشالا زودتر خوب شی. وای ک چقد سخته خونه کثیف باشه و نتونی کاری کنی. منم تازه پریود شدم شوهر بیچاره م کل خونه رو جارو کشید
زهرا
پاسخ
آره عزیزم خیلی سخته که خونه کثیف باشه هر چند دقیقه شکمم درد میگرفت اون روز فقط تونستم آشپزخونه رو تمیز کنم...
مامان مهناز
1 مرداد 93 13:31
سلام مامان زهرا پس کی میخواید نی نی دار بشید ، نی نی یعنی تمام زندگی یعنی عشق زود باشید دیگه ما می خوایم نی نی تونو ببینیم
زهرا
پاسخ
عزیزم اگه به من باشه که از خدام هست ولی میدونی چیه آقایی از قبل از عقد مون یعنی وقتی هنوز با هم نامزد نکرده بودیم اسم منو واسه مکه نوشته بود و من که از بچگی یه همچین آرزویی داشتم نمیخوام با درد دوری از بچه ام به حج برم همسری میگه اولین بار توی مکه اقدام کنیم ولی فکر نمیکنم امکان داشته باشه هر چی خدا بخواد انشاالله همون میشه
مامان السا
1 مرداد 93 15:27
سلام گلم خدا شفا بده مواظب سلامتیت باش
زهرا
پاسخ
مرسی عزیزم حتما
مامان طاها و رها
1 مرداد 93 16:22
سلام، خوش بحال نی نیتون که مامانسش از همین الان به فکرشه
زهرا
پاسخ
مرسی ولی من زیادم مامان خوبی نیستم
ارسطو و مامانش
1 مرداد 93 23:22
سلااااااام مامانیه فردا. ممنونم از حضور قشنگو مهربونت تو وب ما. خیلی وب باحالی داریا. دوسش دارم باحاله دیگه ان شالله حالتون هم بهتر میشه. مواظب خودت باش
زهرا
پاسخ
مرسی عزیزم شما هم وب قشنگی داری مرسی که بهم سر زدی با افتخار لینکتون کردم
ارسطو و مامانش
1 مرداد 93 23:29
با تبادل لینک موافقید؟ خبرم کنید
ارسطو و مامانش
2 مرداد 93 1:01
ممنونم لینکتون کردم
زهرا
پاسخ
خاطره
2 مرداد 93 1:24
سلام .. امیدوارم زودی خوب بشی و دفعه بعد از علائم بارداریت بنویسی .. خیلی مراقب سلامتی ات باش مامان جون
زهرا
پاسخ
سلام مرسی عزیزم اگه خدا بخواد حتما می نویسم ولی یک کم باید صبر کنم
آریا و مامانی وبابایی
2 مرداد 93 11:59
سلام دوست گلم ممنون که اومدین به وب آریایی شما با کمال میل لینک شدید
مامان مهيار
4 مرداد 93 15:01
اميدوارم بهتر شده باشيد.
زهرا
پاسخ
مرسی آره الان دیگه بهترم امروز بعد 3 روز تونستم روزه بگیرم
یگانه جون
4 مرداد 93 15:06
سلام امیدوارم زود زود خوب بشید...... راستی ممنون که به وبم سر زدین. می خواستم بگم....راستش اگه منم یه آدم بزرگ مثل شما ومامانی ام بودم شاید می تونستم اینقدر ریلکس باشم ولی چون یه دختر 14 ساله ای هستم که تازه داره از تک فرزندی در میاد.........واقعا هر ثانیه زندگی بدون یاسمین برام ملال آوره... البته بگم ها.....گاهی مامانم موقعی که بیکاره می ذاره بشینم با یاسمین حرف بزنم..........آخه تو کتابی خوندم از الان ها دیگه جنین صدا ها رو میشنوه وعکس العمل نشون میده. البته فعلا عکس العمل خاصی به حرف ها وسوالاتی من نشون نداده ولی میده............مگه میشه به من بی توجه باشه؟؟؟؟؟