بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
شاینا کوچولوشاینا کوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

مامان آینده در انتظار شاینا عشق مامانی

دختر سرزمین من

1393/7/1 17:11
نویسنده : زهرا
285 بازدید
اشتراک گذاری

כخــتــر ســرزمــیــלּ مــלּ..

↩احساس میڪنم ایטּ روزها معناے زیبایے را گم ڪرכه اے ...


↩ باور ڪטּ زیبایے כر چشمهاے رنگ روشـטּ و لبهاے برجسته ڪرכه سرخ نیست...


↩ باور ڪטּ هر چه قـכر هم כماغت را ڪوچڪ و سر بالایش ڪنے زیبا نخواهے شـכ ...


✔ כخــتــر ســرزمــیــטּ مــטּ ..


↩ معیارهاے زیبایے ات را تغییر بـכه ...


↩ زیبایے ظاهرے هر ؋ـرכ،همانیست ڪه خـכاونـכ כر وجوכش قرار כاכه ...


↩ و ایـטּ زیبایے ظاهر زمانے به چشم خواهـכ آمـכ ڪه تو قلب پاڪے כاشته باشے ...


↩ آنوقت همه تو را زیبا خواهنـכ כیـכ...


↩ از صمیم قلـب برایت آرزو میڪنم زیبایے حقیقے گم شـכه ات را כوباره پیـכا ڪنے ;)

 

پسندها (9)

نظرات (17)

مهسا خانوم
1 مهر 93 18:30
عالی پستاتون واقعا زیباستتتتتتتتتتتت
زهرا
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان مهیار ( مریم )
1 مهر 93 22:48
خیلی قشنگ بود عزیزم دستت درد نکنه
زهرا
پاسخ
مامان کیمیا
1 مهر 93 23:35
زهرا جون میخواستم دماغمو عمل کنم منصرفم کردی خارج از شوخی پست قشنگی بود
زهرا
پاسخ
مامان مینای آرتین
1 مهر 93 23:38
مثل همیشه عالی و با مفهوم بود عزیزم
زهرا
پاسخ
مينا مامان اميرعلي
2 مهر 93 11:45
بله كاملا حق با شماست عالي بود
✿نسیم✿
2 مهر 93 16:57
اونا همه خوب بودن عزیزم فقط ی اتفاق بدی بود ک درس شب اول مهر داغونم کرد مرسی. واقعا هم از تصورش لبخند اومد رو لبم و قند تو دلم آب شد ایشالا ک اینجوری بشه و ی دنیا شادی جای این غمو بگیره مرسی دوست مهربونم
رزا
2 مهر 93 21:10
عزیزم مرسی که اومدی پیشم منم از اشناییتون خوشحالم انشاالله جشن سه نفره تون به زودی
مامان السا
2 مهر 93 23:59
اگر چه من بدم ولی ... سراسر وجود من پر از ترانه های توست و می تپد اگر چه قلب من بدان بهانه اش وجود توست تو در منی اگر چه چشم من تو را هنوز هم ندیده است هنوز در پی تو و یه رد پا که می دود چرا نمیخری مرا خبر نمی کنی مرا دلم در انتظار توست فدای تو خراب توست
مامان گل پسر
3 مهر 93 8:38
وب خيلي خيلي قشنگي داري زهرا جون
مامان گل پسر
3 مهر 93 8:38
مطالبت خيلي قشنگ و تكه
مامان مینای آرتین
3 مهر 93 20:53
زهرا جون خودمم خیلی ناراحت شدم که از شهر قشنگتون گذشتیم و شما روندیدیم امامتاسفانه نمیدونستم که مسیر سفرمون عوض میشه و از قائم شهر میگذریم توی سفر مسیرمون عوض کردیم و بهت دسترسی نداشتم که بخوام اطلاع بدم تا همدیگه رو ببینیم. اتفاقا ناهار رو توی شهر قشنگتون خوردیم واقعا عالی بود خیلی هم بهمون خوش گذشت بابای آرتین وقتی دید من خیلی تمایل به دیدارت داشتم و ناراحتم ه نمیتونم پیدات کنم شوخی میکرد و میگفت اگر میخوای همه قائم شهر بگردیم تا پیداتون کنیم. خلاصه بگم با دل شاد از شهر سرسبزتون بیرون رفتیم البته با افسوس ندیدن شما. انشالله دفعه بعد یا شهر کوهستانی ما یا شهر سرسبز و زیبای شما
مهسا خانوم
3 مهر 93 21:18
سلام خاله زهرا ی ادرسی رو جای ادرس وبم براتون گذاشتم برین ببینینش. تقدیم به شما
الهه ی ناز
4 مهر 93 11:51
دیدم که به عرش شور و شوقی بر پاست / برپا گر این بزم شعف ذات خداست گفتم به خرد چه اتفاق افتاده / گفتا که عروسی علی و زهرا است سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه مبارک باد ....
زهرا
پاسخ
ترنم
5 مهر 93 8:10
مامان السا
8 مهر 93 6:08
مادر
20 مهر 93 12:51
کاش که اینا در عمل دیده بشه ! متاسفم که دخترای ایرانی توی این زمینه بیشترین آمار رو به خودشون دادن
سحر
22 مهر 93 10:27