بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
شاینا کوچولوشاینا کوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

مامان آینده در انتظار شاینا عشق مامانی

خاطرات مشهد مقدس

1393/6/19 14:07
نویسنده : زهرا
268 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرزند نیومده ی من

امیدوارم که اون بالاها حالت خوبه خوب باشه....امروز میخوام در مورد خاطرات اولین سفر مشهدمون بعد ازدواج من و بابایی بنویسم البته یه بار قبلا که نامزد بودیم با همکار های بابایی رفته بودیم ولی اصلا به من خوش نگذشته بود ولی این بار میتونم به جرات بگم یکی از بهترین سفر های زندگیم بود خیلی بهم خوش گذشت هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی واقعا فوق العاده بود چون با یه عده ایی رفتم مسافرت که واقعا دوستشون داشتم و اونها هم من و بابایی رو دوست داشتن

نی نی ناز دلبندم ما پنج شنبه(14 شهریور سال 93) ساعت 12 و 45 دقیقه از خونه ی مادر جونی (مامان بابایی) به همراه مادر جون عمو هادی و عمه فاطی و مایسا کوچولو راهی مشهد شدیم

با ماشین بابایی رفتیم درسته یه مقدار سه نفری پشت نشستن واسه مسیر طولانی سخت بود ولی من کلا آدم خوش سفری هستم

ساعت 3 بعداز ظهرمنطقه ناهار خوران گرگان ناهاریی که مامانیت درسته کرده بود

خوردیم دستپختم خوبه خیلی خوشمزه شده بود

ساعت 10 شب توی بجنورد شام خوردیم و ساعت 2 و 15 دقیقه بعد از نیمه شب رسیدیم مشهد مقدس خیلی حس قشنگی بود وقتی از دور گنبد های طلایی آقا امام رضا رو ببینی و صلوات بفرستی همیشه از این لحظه وقت هایی که میرسم مشهد لذت می برم

سریع تونستیم یه خونه پیدا کنیم زیاد بزرگ نبود ولی تمیز بود تا ساعت 3 و 20 دقیقه طول کشید تا بتونیم بخوابیم من و بابایی کنار هم خوابیدیم از اینکه توی مسافرت ها جای خوابم از بابایت جدا بشه واقعا بدم میاد ولی خدا رو شکر این اتفاق نیفتاد با اینکه خسته بود کلی طول کشید تا خوابم ببره ولی بابایی تا سرش گذاشت زمین خوابش برد

خوب دیگه طولانیش نکنم

فرداش رفتیم حرم ولی آفتابش خیلی شدید بود و چون نماز جمعه در حال برگزاری بود اصلا نتونستیم ضریح ببینیم و زیارت کنیم و برگشتیم بیرون و رفتیم توی پارک ملت ناهار خوردیم رفتیم بازار کلی خرید کردیم با اینکه وقتی داشتیم میرفتیم من و بابایی قصد کرده بودیم اصلا خرید نکنیم و فقط یه مانتو واسه مامانی بخریم در کمال نا باوری من حدود 5000000 تومن منو بابایی با هم خرید کردیم   و تنها چیزیی که نخریدیم مانتو بود

شب ساعت دو بعد از نیمه شب رفتیم حرم یه مقدار خلوت تر شده بود و خیلی خوب بود راستی تا ساعت یک شب توی بازارها داشتیم دور میزدیم توی حرم مایسا(دخترعمه ات) یه مقدار بی قراری کرد و نتونستیم زیاد توی حرم بمونیم و من زیاد نتونستم نماز بخونم فقط زیارت نامه خوندم و دو رکعت نماز زیارت

بابایی همون دفعه ی اول خیلی راحت تونست ضریح زیارت کنه ولی من و مادر جون نتونستیم

فرداشبش که شب تولد آقا بود عوض شب قبل در اومدم وضو گرفتم و کلی نماز خوندم برای برآوردن حاجت همه ی دوستام نماز خوندم برای حاجت پدر و مادرم برای خواهرم برای پدربزرگ و مادربزرگم که الان دیگه توی این دنیا نیستن نماز خوندم برای دوست های خوب نی نی وبلاگیم نماز حاجت خوندم کلی برای همه شون دعا کردم کلی واسه مامان های منتظر دعا کردم دامن شون سبز بشه

عزیزم از خدای مهربون خواستم که اگه صلاح دونست تو رو به ما بده خیلی زود تو رو سالم و صالح بهمون عطا کنه ......

موقع گفتن این دعا قند توی دلم آب میشدو بد جوری اشک توی چشمام جمع میشد

این روزها واقعا حرم و خود مشهد حال و هوای دیگه ای داشت همه جا گل شیرینی و شکلات پخش می کردن و من واقعا وقتی توی شهر راه میرفتم لذت می بردم

خدایا قسمت همه ی آرزومندهات بکن

و اما سوغاتی هایی که از اونجا برای خودم خریدم

کفش کیف تونیک دو تا شلوار لی یه دو جین لباس زیر کمربند رو فرشی گیره مو حوله صورت واسه بابایی شلوار جین 3تا پیراهن تی شرت کفش و صندل  واسه مهدی(خواهر زاده ی خودم) دو تا بلوز یه شلوار دو تا شورت واسه خواهرم(یه شلوار)واسه ی برادر زاده ی نیومدم حوله نوزادی واسه مامانی و زن داداشم لباس زیر و اسه ترنم(خواهر زاده ی بابایی)یه تی شرت

وکلی خوراکی (نبات نخود وکشمش زعفران زرشگ زردچوبه دارچین اسپند شکلات سویا و............)

و بالاخره دوشنبه ساعت 7 و 30 دقیقه شب رسیدیم به وطن

و اینکه به من خیلی خیلی خیلی خوش گذشت امیدوارم قسمت همه تون بشه آمین

 

پسندها (8)

نظرات (15)

خاطره
19 شهریور 93 14:47
زیارت قبول عزیزم.. خریداتم مبارکه به دلخوشی استفاده کنی
زهرا
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان کیمیا
19 شهریور 93 15:03
مبارک باشه عزیزم.خداااااااااایش حال کردی؟؟دیدی تو شهر ماچقدر پوشاک ارزونه. ماکه هروقت میریم مسافرت زیاد خرید نمیکنیم.آخه دست رو هرچی میذاریم میبینیم مشهد هم تنوعش بیشتره هم ارزون تره. یه همچین شهری داریم ما
زهرا
پاسخ
عزیزم واقعا راست میگی اگه ما این خرید ها رو توی قائمشهر انجام میدادیم از یک میلیونم بالا میزد خیلی قیمت ها مناسب بود تازه خرید هلی خواهر شوهرم و مادر شوهرم و برادر شوهرم ننوشتم وگرنه باید چند صفحه ایی می نوشتم موقع برگشت ماشینمون داشت می ترکید جا نبود بشینیم زیر پاهامون همه رو پر کرده بودیم
مامان سمانه
19 شهریور 93 16:32
آخی عزیزم خوشحالم ک بهت خوش گذشته ؛انشا... زیارتت قبول باشه دعاهات براورده بشه و ایشا... نینیت هم زود زود صحیح و سالم بیاد بغلت الهی آمین خریدات هم مبارکت باشه فدات شم ایشا.. همیشه تو خوشیات استفاده کنی... راستی عزیزم منم مثل تو دوست ندارم تو مسافرت جدا از شوهرم بخوابم ک خدارو شکر تا حالا همچین اتفاقی هم نیافتاد عزیزم همیشه ب گردش و مسافرت راستی از بابت دعات واس دوستای نی نی وبلاگیت خیلی خیلی ممنون
زهرا
پاسخ
انشاالله همه به آرزوهاشون برسن
سحر
19 شهریور 93 17:22
خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته.
مامان مهناز
19 شهریور 93 18:30
زیارتت قبول زهرا خانم ، مثل اینکه خیلی خیلی بهت خوش گذشته ایشاله همیشه به خوشی و سلامتی عزیزم
زهرا
19 شهریور 93 18:35
ايشالا هميشه خوش باشين و سفر هاي خاطره انگيز زيادي باهم برين البته اينبار با برين سفر ايشالا. حالا فرقي نداره توي دلت هم باشه ميشه رفتسوغاتي هات مباركه پس سوغاتيه ني ني كو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! ايشالا خدا همه مسافرارو سالم به خونه هاشون برگردونه تا لذت سفرو برا بقيه تعريف كنن. ميبوسمت عزيزم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
19 شهریور 93 21:20
سلام عزیزمممم زیارت قبول باشه عزیزم من رمز ندارم
مهسا خانوم
20 شهریور 93 11:39
زیارت قبول.خوشحالم خوش گذشت
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
20 شهریور 93 15:17
عزیزم وبت کد کلیک راست ممنوع داره و من نمیتونم رمزو وارد کنم کد کلیک راست ممنوعتو عوض کن...از اونایی که میشه انتخاب کنی ولی نمیتونی کلیک راست کنی! الان من نمیتونم رمز رو واردکنم
مامان آنیل
20 شهریور 93 17:51
زیارت قبول التماس دعا
زهرا
پاسخ
مرسی عزیزم
**مامان آزیتا**
20 شهریور 93 23:59
رمزمی خوام زهراجون
مامانيه نيكا
21 شهریور 93 13:35
Salam azize delam Ziyarat ghabol, vay manam kheili delam mikhad beram mashhad, yadesh bekher avalin bar va akharin bari ke raftam mashhad 2 dabirestan bodam ke az tarafe madrese raftim, vay ke cheghad khosh gozasht hiche vaght yadam nemire... Hesabi kharid kardi khanoomi mobaraket bashe
مامانی و بابایی
22 شهریور 93 8:09
زیارت قبول دوستم انشاالله بازم سفرهای زیارتی بری
ترنم
22 شهریور 93 11:15
زیارتتون قوبل باشه ایشاله همیشه بهتون خوش بگذره
الهه ی ناز
23 شهریور 93 11:12
سلام زهرا جونم. زیارت قبوووووول