بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
شاینا کوچولوشاینا کوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

مامان آینده در انتظار شاینا عشق مامانی

دل تنگ همه تون هستم

دوست های خوبی که به وبلاگم سر میزنید اومدم بهتون بگم دلم برای همه تون تنگ شده متاسفانه وقت نوشتن مطلب ندارم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوستتون دارم از راه دور همه تون می بوسم پیشاپیش سال نومبارک سال خوبی داشته باشید  ...
24 اسفند 1393

خبرهای خوب و کمی بد

سلام دوست های گل نی نی وبلاگیم از همه تون ممنونم که با وجود اینکه من وقت ندارم زیاد بیام نت اما شما به فکرم هستید و جویای احوالم  امروز با یه خبر خوب برگشتم من بعد چند سال دوباره دارم خاله میشم واینکه توی یه سال قراره دوباره خاله باشم و برای اولین بار عمه خیلی منو خوشحال میکنه و خبر خوش بعدی اینکه بالاخره تاریخ اعزام مون به مکه مشخص شد ۱ اردیبهشت ۹۴ فقط امیدوارم دیگه تغییر نکنه خیلی از این بابت هم خوشحالم که میخوام برم خونه ی خدا ازتون خواهش دارم دعا کنید که کارهای مکه مون هر چه سریعتر درست بشه فقط یه سوال دارم خواهرم که بارداره دکتر بهش گفته یه کیست ۶ میلی داره و باید به خاطر این قضیه استراحت کنه خیلی نگرانه  کسی هست که ...
27 بهمن 1393

از وب یکی از بچه گرفتم برای شما گذاشتم

    سلام.من خودم چند ساله ازدواج کردم و برای بارداری با مشکلات زیادی روبرو شدم.چند سال تحت درمان بودم و نتیجه نگرفتم. تا اینکه یک نفر این دستور را به من داد و من همان ماه اول حامله شدم. البته میگفت این دستور حکیم امام رضا است و بسیار جواب میدهد.متبرک است. انشاءالله شما هم استفاده کنی و نتیجه بگیری و شاد شوی.این آرزوی قلبی من است.مطمئن باش جواب میگیری.   1) جوشانده (برای پاکسازی رحم) بارهنگ،بادررنجبویه،بابونه،بالنگ(تخم شربتی). هرکدام یک قاشق مرباخوری. در قوری چینی دم میدهیم.در طول روز 2 تا 3 لیوا...
17 بهمن 1393

بدون عنوان

چه گفتی سهراب... "قایقی خواهم ساخت... " تو چه گفتی سهراب؟ با کدوم عمر دراز؟ نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت بیخیال قایق .... یا که میگفتی .... "تا شقایق هست زندگی باید کرد... " "" این سخن یعنی چه؟ با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد؟ سهراب  این شعرو سخن یک خیال پوچ است پس اگر میگفتی ... تا شقایق هست، حسرتی باید خورد جمله زیباتر میشد تو ببخشم سهراب .....
10 بهمن 1393

عاشق که باشی

عاشق که باشی...!!!     عاشق که باشی  رفتن نمی دانی می مانی ... سر حرفت می مانی که گفته بودی : تا ته دنیا کنارش می مانی  ! ...
10 بهمن 1393

خبر از حالم

خبر از حالم...!!! میخواهی از حالم  باخبر شوی؟ از کجایش برایت بگویم  ازروز اول که عاشق لبخندت شدم  از دلواپسیهای و نگرانیهای همه روزه ام برای نبودنت نخواستنت نداشتنت که جانم را به لبم می رساند می خواهی بدانی رفتن بی صدایت با من چه کرد   تمام نبودنت تمام نخواستنت با من چه کرد       ازرفتن بی صدایت و حسرت دیداره دوباره ات تا کجا برایت بنویسم  از دلتنگیهای عاشقانه ای که درانتظارلعنتی ریشه کرده اند  ازسیل اشک شبانه ام که خرابی روح وجانم را هرشب به رخم می کشد از عشقم  از احساس بتاراج رفته ام  میخواهی بدانی حال و روز غرورم را که خورد و شکسته ش...
10 بهمن 1393

چادرم حجابم

سلام. نام من چـــــــادر است...نام مادرم حجـــاب و پدرم عفـــاف است. .   روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم... شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محافظت نکردید، هیچ وقت یادم نمیرود...از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد، خاکی شدم....وقتی سیلی خورد، در صورتش بودم، وقتی بین درو دیوار محسنش سقط شد، خونی شدم..... خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد... و شما با من چه کردید؟؟؟ شما کار را به جایی رساندید که می خواهند مرا با زور و بگیر و ببند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده... از شماست که بر ماست... ...
15 دی 1393

دلم گرفته( نی نی دوست عزیزم پر زد رفت پیش خدای مهربون)

ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ ﺩﻟـﻢ ﮔﺮﻓﺘــﻪ ﺍﺳـﺖ ﯾــﺎ ﺩﻟـﮕﯿــﺮﻡ ﯾـﺎ ﺷﺎﯾـﺪ ﻫـﻢ ﺩﻟـﻢ ﮔﯿـﺮ ﺍﺳـﺖ ﻧﻤــﯽ ﺩﺍﻧــﻢ ﺍﺻـﻼً ﻫﯿــﭻ ﻭﻗـﺖ ﻓــﺮﻕ ﺑﯿــﻦ ﺍﯾﻨــﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻔﻬـﻤﯿــﺪﻡ ﻓﻘـﻂ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧـﻢ ﺩﻟـﻢ ﯾـﮏ ﺟـﻮﺭﯼ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ ﺟــﻮﺭﯼ ﮐـﻪ ﻣﺜــﻞ ﻫﻤﯿــﺸـﻪ ﻧﯿــﺴـﺖ ﺩﻟـﻢ ﮐـﻪ ﺍﯾﻨـﻄــﻮﺭ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ ﻏﺼـﻪ ﻫـﺎﯼ ﺧــﻮﺩﻡ ﮐـﻪ ﻫـﯿﭻ ، ﻏﺼـﻪ ﯼ ﻫﻤــﻪ ﯼ ﺩﻧﯿــﺎ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ ﻏﺼـﻪ ﯼ ﻣـﻦ ﺑﻌــﺪ ﺩﻟــﻢ ﺑـﺪﺟــﻮﺭ ﻏﺮﻭﺏ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ   نی نی دوست خوبم پر زد و رفت پیش خدای مهربون و من دیر متوجه شدم تا دلداریش بدم و از این بابت خیلی از دست خودم ناراحتم داغون شدم وقتی شنیدم ...
8 دی 1393

کادوی تولدم پیشاپیش از طرف شوشو

آقایی خوشگلم یکی دو ماهی کادوی تولدم رو زودتر داد نتونست دوام بیاره میخواست توی کمد قایمش کنه از اونجایی که میدونست خانمش فضول که نه بلکه کنجکاو تشریف دارن و همه جا رو میگردن ترجیح داد خودش زودتر کادوشو تقدیم کنه sony Z2  عشقم دستت درد نکنه از این به بعد دیگه میتونم با گوشی هم بیام و پیام هاتون تایید کنم هر چند نظر نمیتونم بزارم  راستی وایبر هم نصب کردم  ...
24 آذر 1393

اربعین حسینی

چهل روز میگذرد   از پرهاى سوخته و خیمه هاى خاکستر، چهل روز مى گذرد؛ از شانه هاى بى تکیه گاه و چشم هاى به خون نشسته، از لحظاتى که سیلى مى وزید و صحرا در عطشى طولانى، ثانیه هایش را به مرگ مى بخشید اربعین حالا چهل روز است که مرثیه هامان را در کوچه هاى داغ، مکرر مى کنیم. چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم. «اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى». از شام تا کربلا از کربلا تا شام، حکایت سرهاى جسور شماست که شمشیرها را به خاک افکند. من از روایت خونابه و خنجر مى آیم؛ از شعله هاى به دامن نشسته و فریادهاى بى یاورى. امروز، اربعین خورشید است. نگاه کن چگونه پرندگان، بر شاخه هاى درختا...
22 آذر 1393